خداجونم عشقم احساس نمیکنی زندگی داره تبدیل میشه به یه فیلم ترسناک!؟
آدمای ترسناک... اتفاقای ترسناک... صحنه های ترسناک!!!
قربونت برم... تو که میدونی دل من طاقت دیدن این صحنه هارو نداره!!!
نمیدونم چرا جدیدا این چیزای مزخرف مد شده!!! فازای سنگین.. تنهایی... مرگ... آی هیت دم...
عشقم یکم عشق رو وارد این فیلم کن... بذار یکم درام بشه... من درام دوس دارم...
ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز
بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم
در آينه بر صورت خود خيره شدم باز
بند از سر گيسويم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم
چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالي آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس كه او نيست
تا مات شود زين همه افسونگري و ناز
چون پيرهن سبز ببيند به تن من
با خنده بگويد كه چه زيبا شده اي باز
او نيست كه در مردمك چشم سياهم
تا خيره شود عكس رخ خويش ببيند
اين گيسوي افشان به چه كار آيدم امشب
كو پنجه او تا كه در آن خانه گزيند
او نيست كه بويد چو در آغوش من افتد
ديوانه صفت عطر دلآويز تنم را
اي آينه مردم من از حسرت و افسوس
او نيز كه بر سينه فشارد بدنم را
من خيره به آينه و او گوش به من داشت
گفتم كه چه سان حل كني اين مشكل ما را
بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش
اي زن چه بگويم كه شكستي دل ما را
خیلی شعرش قشنگ بوود!!!!